تأملاتی در حوزه علوم قرآن و حدیث

یادداشت های قرآنی و حدیثی دکتر محمد عترت دوست

تأملاتی در حوزه علوم قرآن و حدیث

یادداشت های قرآنی و حدیثی دکتر محمد عترت دوست

مقدمه

پیش از طرح هرگونه بحث،‌ ذکر نکات ذیل ضروری است:


1- هدف از نگارش این مطالب،‌ طرح برداشت هایی تدبرگونه از سوره ناس است که در ذهن مؤلف ایجاد شده و اکنون قصد دارد تا جهت صحت سنجی و کشف نقاط قوت و ضعف،‌ با دیگران به اشتراک بگذارد. لذا از همین ابتدا، از همه خوانندگان عزیز تقاضا می شود تا متن ذیل را با دیده ای انتقادی بخوانند.


2- در عنوان تعمداً واژه «تدبر» را به کار بسته ام تا بر این نکته تأکید کنم که میان تفسیر و تدبر تفاوت های بسیاری وجود دارد. تفسیر یک وظیفه تخصصی ویژه عالمان دینی است که کلامشان مرجع و منبع دیگران می تواند باشد،‌ اما تدبر یک وظیفه همگانی است که کاربست آن در زندگانی شخصی افراد و تلاشی در راستای ورود بیشتر قرآن به متن زندگی بشریت است.


3- مبنای تدبر و هرگونه فهمی از قرآن،‌ مراجعه به نص قرآن و تفاسیر است. بر این اساس هم در نگارش و ایجاد تدبر و هم در خوانش و فهم و نقد تدبر، لازم است مؤلف و خواننده هر دو به تفاسیر مراجعه کرده و سپس به گفتگو با یکدیگر بنشینند. لذا تلاش کرده ام تا حد امکان کلام خود را مستند نمایم و از خواننده گرامی نیز تقاضا دارم پس از مطالعه تخصصی تفاسیر مربوطه، به نقد بنشیند.


    .................




بخش اول

 

1. تحلیل متنی سوره ناس

در تحلیل متنی به واکاوی واژگان و عبارات سوره پرداخته خواهد شد و تلاش می شود با طرح سوالاتی چند، سوره را جهت فهم بیشتر آن، به گفتگوی با خود دعوت کنیم. می دانیم که در ادبیات دینی بسیار بر مسئله «استنطاق قرآن»؛ به نطق در آوردن قرآن، تأکید شده است. بدیهی است زمانی می توانیم قرآن را به حرف درآوریم که از او سوال پرسیده و با پرسش وارد شده و او را دعوت به گفتگوی مشترک کنیم.

 

1-1. مرحله اول: فهم واژگان قرآنی

واژگان کلیدی و مهم این سوره عبارتند از:

قل، اعوذ، صفات خداوند (رب، مالک، اله)، ناس، شر، وسواس،‌ خناس، صدور، الجنّة

اگرچه در نگاه اول بسیاری از واژگان فوق را می شناسیم و می فهمیم،‌ اما آیا این فهم واقعی و دقیق است؟ آیا فهمی مبتنی بر قرآن است یا فهمی مبتنی بر برداشت های عُرفی جامعه؟ آیا از منظر قرآن به این واژگان می نگریم یا از منظر یک فارسی زبان متکی بر ترجمه های دست و پا شکسته قرآنی؟

برای فهم واژگان قرآنی سه راهکار موازی وجود دارد که می بایست در عرض هم طی شوند،‌ وگرنه همچنان در ابهام خواهند ماند:

 

1) مراجعه به کتب لغت زبان عربی،‌ بویژه کتب متقدم مانند: العین،‌ المحیط فی اللغه، لسان العرب و ...

در این کتب،‌ ریشه اولیه کلمه، جایگاه اصلی آن به عنوان لغت اصلی اعراب یا وام واژه بودن از دیگر زبان ها و نیز معانی اولیه آن مطرح شده است. (تذکر: در این کتب با فهرستی از معانی یک واژه مواجه می شوید که در مواردی شما را با ابهامهای بیشتری مواجه می سازد)

 

2) مراجعه به کتب فرهنگ لغات قرآنی که در آنها تلاش شده تا صرفاً‌ دایرةالمعارفی از لغات قرآنی جمع آوری و معانی آنها تبیین شود، مانند: مفردات فی الفاظ القرآن از راغب اصفهانی و مجمع البحرین از طریحی. این کتب ما را با فهم عالمان قرآن و لغت دان از معنای واژه در بستر قرآن آشنا می سازد. (تذکر: این فهم،‌ مبتنی بر نظر مؤلف کتاب است و اجتهادی، لذا احتمال خطا نیز در آن وجود دارد)

 

3) مراجعه به خود قرآن و جستجوی واژه در متن قرآن و مطالعه ای تدبر گونه با روش معناشناسی جهت کشف این موضوع که واقعاً‌ خداوند متعال از این واژه چه معنایی را اراده کرده و آن را در چه بافت و سیاقی و در کنار چه واژگان دیگری به کار بسته است. این مطالعه، یک پروسه روشمند است که الحمدلله در طی چند سال گذشته در فضای دانشگاهی رواج پیدا کرده و امروزه شاهد نگارش مقالات متعددی با عنوان «معناشناسی واژه X در قرآن کریم» هستیم که پاسخگوی این نیاز است.

آری، فهم واژگان قرآنی به عنوان اولین گام ورود به متن،‌ کاری بس تخصصی و سخت است، بر خلاف آنچه تاکنون فکر می کردیم!!!

 

 

1-2. مرحله دوم: طرح سوال از قرآن

در حقیقت هدف از طرح سوال در مواجهه با هر متنی، فهم بیشتر و بهتر و دقیقتر آن است. متأسفانه گاهی اوقات فکر می کنیم که متنی را فهمیده و معنای آن را می دانیم،‌ در حالی که اگر در آن تعمق کرده یا از طرف کسی مورد سوال قرار بگیریم، تازه متوجه می شویم آن چنان دقیق هم معنای آن متن را نمی دانسته ایم.

یکی از بهترین مثالهای عمومی در این زمینه، فهم اشعار حافظ است. اکثراً‌ ابیاتی از آن را حفظ هستیم اما زمانی که پای درس استادی حافظ دان جهت شرح و توضیح آن می نشینیم، تازه متوجه می شویم آنچه سالها با خود زمزمه می کرده و حتی در ادبیات روزمره خود از آن استفاده می کرده ایم،‌ را نمی فهمیده ایم.

 

این حقیقت در رابطه با سوره ناس که عموماً همه از کودکی آن را حفظ هستیم، بیشتر تجلی پیدا می کند. مطمئنم خیلی از افراد هنگام مواجهه با عنوان اصلی این نوشته که در رابطه با سوره ناس است،‌ این مطلب در ذهنشان خطور کرده که «سوره ناس را می شناسم و می دانم و مطلب تازه ای نیست»، لذا از مطالعه آن صرف نظر کرده اند. گاهی اوقات لازم است یک بار دیگر آنچه می دانیم،‌ را به متخصصان فن عرضه کنیم و پیش فرضهای ذهنی و کهن خود را مورد تجدید نظرهای جدی قرار دهیم.

 

در خصوص سوره ناس سوالات مهمی قابل طرح است:

 
‏1- علت وجود واژه «قل» در ابتدای این سوره چیست؟ این واژه چه کاربردی دارد؟ چرا این واژه تنها در ابتدای چهار سوره موسوم به «چهار قل» آمده است؟ یعنی پیامبر اکرم(ص) تنها موظف بود این چهار سوره را بگوید و مابقی را می توانست نگوید؟ آیا این کلمه برای تأکید است؟ چگونه تأکیدی؟ آیا تأکید بالاتر از این که موضوع و مسئله ای در قرآن، این کتاب آسمانی ابدی و جهان شمول ذکر شود؟ پس دیگر چه نیازی به آمدن این واژه در ابتدای این چهار سوره است؟

 

‏2- به چه علت باید پناهنده شویم؟ مگر چه مشکل و بحرانی پیش آمده که امنیت و آزادی و آسایش انسان سلب ‏شده و اکنون می بایست به موقعیتی بهتر، با امنیت و آزادی بیشتر پناهنده شود؟ آیا این پناهندی با جهت حرکت به سمت بهتر شدن وضعیت است یا تنها برای نجات از بحران های خاص آن هم در مواقع خاص؟ آیا این پناهندگی همیشگی است یا تنها بعضی اوقات می بایست صورت بگیرد؟

 

‏3- چرا از میان تمامی اسامی و صفات خداوند متعال که تعداد آنها را نمی شود احصاء کرد، تنها سه صفت خاص «رب»، «ملک» و «اله» انتخاب شده ‏است؟ این سه اسم چه ویژگی خاصی دارند که در این سوره ذکر شده اند؟

 

‏4- علت چینش خاص این اسامی چیست؟ چرا اول «رب» آمده؟ چرا از «اله» شروع نشده است؟ آیا منطقی در ورای انتخاب این اسامی و چینش خاص آنها نهفته است یا خدا نیز بعضی کارهایش را شانسی انجام می دهد و از روی قرعه و شانس این سه اسم انتخاب شده است؟ به هر حال احتمالات زیادی وجود دارد که می بایست بررسی شود!!!!

 

‏5- چرا واژه «ناس» در این سوره سه بار تکرار شده؟ چرا خداوند با توجه به قواعد صرف و نحو زبان ‏عربی، از ضمیر استفاده نکرده است؟ آیا قصد دارد وزن کلام را رعایت کند و کلام مسجع و شعرگونه ‏بسراید یا هدفی والا و حکیمانه در اتخاذ کلمات قرآنی مدنظر بوده است؟

 

6- اصلاً‌ چرا خداوند در این سوره به «ناس» پرداخته است؟ ناس گروهی عام است که شامل مؤمن و مشرک و کافر و مرد و زن و کوچک و بزرگ و ... می شود. پس مردم چه استفاده ای از این سوره می توانند داشته باشند؟ آیا کافران و بت پرستان نیز چون جزء مردم هستند،‌ می توانند از این سوره و محتوای آن استفاده کنند؟

 

‏7- از چه چیز باید به خدا پناه ببریم؟ اصلاً‌ چرا خداوند موجودی بَد و مضر خلق کرده است که اکنون مجبور هستیم از شر آن به خودش پناه ببریم؟ آیا در این خلقت هدف و حکمتی نهفته بوده یا هدف فقط اذیت کردن انسان است؟

 

8- اصل وجود «شر» در جهان هستی زیر سوال است. برخی از فلاسفه و متکلمان اصل وجود آن را ‏قبول ندارند. پس منظور خداوند از «شر» در این سوره چیست؟ مگر موجود معرفی شده در ادامه ‏آیات، خیری هم دارد که بشود از آن استفاده کرد و فقط از شرش باید به خدا پناه برد؟

 

9- چرا موجود مورد نظری که می بایست از شر آن به خداوند پناهنده شد، با اسم و مشخصات دقیق ‏معرفی نشده؟ چرا با صفت معرفی شده؟ آیا صفت «وسواس» به موجود خاصی اشاره دارد که صفت ‏اعلای آن این مسئله است، یا منظور پناه بردن به خدا از این صفت خاص می باشد که ممکن است ‏در موجودات مختلفی وجود داشته باشد؟ تفاوت اینجاست که باید از شر موجودی خاص با صفاتی متعدد که یکی از آنها وسوسه گری است، ‏به خدا پناه برد یا از شر صفتی خاص در موجودات متعدد جهان هستی؟

 

10- چرا خداوند برای معرفی بیشتر این موجود از صفت «خناس» استفاده کرده؟ اصلاً این واژه یعنی ‏چه؟ آیا این صفت به اصل آن موجود بازمی گردد یا به صفت «وسواس»؟

تفاوت اینجاست که اگر به اصل آن موجود بازگردد، در این صورت با موجودی مواجه هستیم که 2 ‏صفت اجلی دارد: وسوسه گری و خناس بودن.‏ اما اگر خناس را مضاف الیه وسواس بدانیم، یعنی موجود وسوسه گری که در وسوسه های خود بسیار ‏پنهان کار، مخفی و تخریب کننده است؟ بلاخره از شر چه موجودی باید به خدا پناه ببریم؟

 

11- چرا به رغم معرفی آن موجود با صفت وسوسه گر بودن، مجدداً بر عملکرد وی با فعل ‏‏«یوسوس» در سوره تأکید شده است؟ اصلاً این فعل چه نقشی در جمله دارد؟ آیا اگر از جمله حذف ‏شود، مشکلی پیش می آید؟

 

12- چرا محل فعالیت و عملکرد این موجود وسوسه گر، فقط به «صدور الناس» محدود شده؟ یعنی ‏در مکان های دیگر وسوسه نمی کند؟ یعنی فقط در این مکان قدرت نفوذ و عملکرد دارد؟ در این ‏صورت چه ناس بی عرضه و ضعیفی هستیم که قدرت کنترل صدر خود را نداریم.‏

 

13- اصلا «صدور الناس» یعنی کجا؟ یعنی قلب؟ ذهن؟ فؤاد؟ روح؟ نفس؟

می دانیم که همه این کلمات در قرآن مجید به کار رفته است و هر کدام نیز به بُعدی از ابعاد وجودی ‏انسان اشاره دارد. واژه صدر نیز 46 بار در قرآن به کار رفته و کاربردهای متعددی دارد. یکی از ‏زیباترین نکات این سوره، فهم مکان و جایگاهی است که در آن وسوسه صورت می گیرد؟ این ‏مکان دقیقاً کجاست؟ عقل انسان یا قلب انسان یا روح انسان یا نفس انسان؟

 

14- اصلا چرا واژه «صدور» به صورت جمع به کار رفته؟ اگر گفته می شد «صدر الناس» مشکلی ‏پیش می آمد. همه می دانند که واژه «ناس» جمع است، پس چرا «صدور» را به صورت جمع آورده؟ ‏آیا انسان «صدر»های مختلفی دارد؟

 

15- و اما مهمترین سوال این سوره؛ چرا واژه «جن» بر «ناس» مقدم شده؟ آیا خداوند می خواهد ‏جنس او را بر انسان برتری دهد؟ آیا کارکرد و حوزه فعالیت و قدرت وی بیشتر و برتر از انسان است ‏که در ابتدا آمده؟ اگر منظور قدرت خرابکاری این موجود نیز باشد، باز نشان دهنده قدرت والا و برتر ‏او نسبت به انسان است؟

اصلاً چرا در بعضی آیات «جن و انس» گفته شده و در برخی دیگر «انس و جن»؟ می دانیم که این ‏خالق حکیم، الکی و بدون حساب و کتاب حرف نمی زند. اینجا چه می خواسته بگوید که جن را مقدم ‏داشته؟

 

16- چرا واژه «جن» را به صورت مؤنث آورده است؟ اصلاً مگر موجودات مجرد جهان هستی مذکر و ‏مؤنث دارند؟ ایا ملائکه مذکر و مؤنث هم داریم؟ (قابل توجه علاقه مندان به مباحث ‏جن گیری و احضار ارواح و سحر و جادو و ...)‏

 

17- و اما سوال آخر؛ آنچه در این سوره گفته شد، چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ وسوسه گری موجودی مخفی در صدور الناس که عمدتاً از جن و بعضاً از انس هم ‏هستند، چه ارتباطی با پناهندگی رب و مالک و اله انسان ها دارد؟ اگر این موجود بسیار مخفیانه وسوسه گری می کند و ما نیز امکان و توانایی شناسایی آن را نداریم،‌ پس امر به پناهندگی چه فایده ای دارد؟ آیا با صرف گفتن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» این پناهندگی صورت گرفته و دیگر از شر شیطان در امان هستیم؟ آیا واقعاً اینگونه است؟؟؟

 

البته سوالات ریز دیگری نیز در این میان هست که فعلاً صرفنظر می کنم. ‏

 

ادامه دارد

نظرات (۵)

واقعا ممنون چه شیوه جالبی منو یاد خوندن کتابای کنکور انداخت که با مولف طرح سوال میکردم و باعث این میشود که درک عمیقی‌تری از کتاب داشته باشم
استاد پس باقیش کو؟؟
خیلی عالی بود
سلام استاد بسیار عالی بود تشکر
سلام خدمت شما استاد گرامی
مطلب بسیار جالب و با ارزشی رو بیان کردید
منبعش چیه؟
و اصل مطلب از چه کسی است؟
ممنون میشم ذکر کنید
با تشکرات فراوان
و من الله توفیق
  • سیده زینب حسینی زاده
  • باسلام خدمت استاد و محقق پرکار. خیلی جالب بود. ولی درست موقعی که تشنه مطلب شدیم. مطلب را قطع فرمودید. منتظر ادامه هستیم. باتشکر.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">