تأملاتی در حوزه علوم قرآن و حدیث

یادداشت های قرآنی و حدیثی دکتر محمد عترت دوست

تأملاتی در حوزه علوم قرآن و حدیث

یادداشت های قرآنی و حدیثی دکتر محمد عترت دوست

 

2. تحلیل محتوایی سوره ناس

اگر واژگان سوره را به خوبی واکاوی کرده و سوالات جزئی و کلی دقیقی از سوره پرسیده باشیم‌، نیمی از مسیر فهم سوره را طی کرده ایم. (نصف الجوابِ فهم السوال)

سوره ناس را می توان به لحاظ ساختاری به دو بخش تقسیم کرد:


به ادامه مطلب مراجعه شود


 

2. تحلیل محتوایی سوره ناس

اگر واژگان سوره را به خوبی واکاوی کرده و سوالات جزئی و کلی دقیقی از سوره پرسیده باشیم‌، نیمی از مسیر فهم سوره را طی کرده ایم. (نصف الجوابِ فهم السوال)

سوره ناس را می توان به لحاظ ساختاری به دو بخش تقسیم کرد:


2-1. بخش اول: دستور به رشد و حرکت

در واژه «اعوذ» که برای پناهندگی به کار می رود،‌ دلالتی بر رشد و حرکت وجود دارد. حرکت از وضعیت ضعف به سمت قوت برای کسب رشد!!!

باید توجه داشت زمانی انسان به مکان یا شخص خاصی پناهنده می شود که:

اولاً؛ در وضعیتی نابسامان،‌ ضعیف،‌ فاقد امکانات،‌ فاقد آزادی،‌ فاقد قدرت و ... قرار داشته باشد.

ثانیاً؛ مکان یا فرد مورد نظر برای پناهندگی پاسخگوی همه نیازها و ضعف ها و کاستی های انسان باشد و به او قدرت، آزادی، امکانات و ... بدهد.


این فرایند،‌ حرکت از ضعف به قوت است که می توان از آن به «رشد» تعبیر کرد. بدین جهت خداوند متعال در این سوره هر دو وضعیت ضعف (نیازهای انسان) و قوت (پاسخ به نیازهای انسان) را به تصویر کشیده است،‌ بدین صورت که با ترسیم فضای قوت،‌ بطور ضمنی بر وجود ضعف ها و نیازهایی در انسان اشاره کرده. مثال: وقتی گفته می شود «در یخچال غذا هست»، یعنی در فضای خارج نیاز به غذایی وجود داشته که اکنون در پاسخ آن چیزی تعبیه شده است.

برای فهم وضعیت ضعف و نیازهای انسان،‌ ابتدا بهتر است به آنچه روان شناسان و جامعه شناسان در کتب تخصصی خود گفته اند اشاره شود تا سپس کلام خداوند بهتر و شیرین تر درک شود. روانشناسان در بیان نیازهای انسان، عموماً‌ به «هرم نیازهای مازلو» اشاره می کنند که به ترتیب عبارتند از:

         نیازهای فیزیولژیکی

         نیاز به امنیت

         نیازهای عاطفی

         نیاز به احترام

         نیاز به خوشکوفایی


جهت شرح و تفسیر این نیازها پیشنهاد می شود به کتب تخصصی این رشته مراجعه شود،‌ چرا که در این نوشته مختصر، مجال پرداختن به آنها نیست. فقط اینکه این نیازها کاملاً‌ درست و دقیق است،‌ اما به نظر می رسد خداوند متعال یک هرم سه بخشی دیگری را به تصویر کشیده که تقریباً معادل آن است و عبارتند از:

         نیازهای تربیتی

         نیازهای امنیتی

      نیازهای اعتقادی


اگر مفهوم «رب» به خوبی واکاوی شده باشد،‌ متوجه می شویم که تمامی نیازهای تربیتی انسان اعم از: چگونگی تغذیه،‌ رفتار،‌ گفتار‌، کردار،‌ اعمال و ... را خداوند به صورت: مستقیم،‌ با واسطه وحی و تشریع دین، با واسطه خلق جوامع انسانی، با واسطه خلق غرایز انسانی، با واسطه والدین، با واسطه خلق محبت مادری و .... برآورده کرده است.

آیا اینگونه نیست؟؟؟ چه کسی اولین نیازهای جسمی و روحی انسان را برآورده کرده است؟؟؟


اگر مفهوم «ملک» به خوبی واکاوی شده باشد،‌ متوجه می شویم که تمامی نیازهای اجتماعی انسان جهت فعالیت در عرصه جامعه اعم از: داشتن جسمی سالم، اندامی توانا، اجزائی متحرک و فعال،‌ ذهنی پویا و خلاق، که به انسان قدرت بهره گیری از توان جسمی و ابزارهای طبیعت جهت حفاظت از خود و جامعه را می دهد،‌ برآورده کرده است.

آیا اینگونه نیست؟؟؟ چه کسی اندامی سالم و ابزاری مفید در طبیعت خلق کرده تا نیازهای امنیتی انسان را برآورده کند؟؟؟


اگر مفهوم «اله» به خوبی واکاوی شده باشد،‌ متوجه می شویم که تمامی نیازهای اعتقادی و نگرشی و بینشی انسان جهت پاسخ به این پرسش ها که: من کیستم؟ برای چه خلق شده ام؟ خالقم کیست؟ از کجا آمده ام؟ به کجا می روم؟ هدف از خلقت؟ وظیفه من؟ معبود من؟ مکتب من؟ سبک زندگی من؟ و... را خداوند متعال بواسطه: نزول کتابی آسمانی همراه با ارسال رُسل و امام، خلق فطرتی پاک و حقیقتجو، خلق قوه تعقل در انسان، خلق تمایلات منطق پسند،‌ خلق تمایلات مکتب پسند و... برآورده کرده است.

آیا اینگونه نیست؟؟؟ چه کسی ما را با حقایق جهان هستی و تاریخچه خلقت انسان و هدف از خلقت او آشنا کرده است؟؟؟

 

بنابراین فرایند بخش اول سوره (3 آیه نخست) ترسیم: 1- نیازهای انسان، 2- راه برآورده شدن این نیازها، 3- دستور به حرکت از وضعیت ضعف به سمت قوت جهت رشد و کمال است.

 

2-2. بخش دوم: تذکر جهت احتیاط در مسیر رشد

اگرچه بخش اول سوره خود به تنهایی گویای مطالب مفید و کاملی است،‌ اما خداوند متعال برای نشان دادن علاقه و دلسوزی خود به انسان و اینکه چقدر مشتاق رشد و کمال اوست،‌ در بخش دوم،‌ به تذکر چند مطلب مهم جهت احتیاط انسان در مسیر رشد و کمال خود در طول زندگی می پردازد.

 

1) پرهیز از وسوسه های شر

دقت شود که آیه نمی گوید از مطلق وسوسه ها پرهیز کنید،‌ چون ذات وسوسه هم می تواند خوب باشد و هم بد. گاهی اوقات انسان برای انجام کارهای خوب وسوسه می شود. اصلاً‌ خود خداوند در قرآن گاهی به وسوسه انسان می پردازد که به سمت انجام کارهای نیک و خوب برود. وقتی صحبت از نعمات بهشت و عذاب جهنم و ثواب های متعدد می شود،‌ آیا وسوسه نمی شوید که به سمت انجام کارهای نیک بروید؟؟؟ این وسوسه ای است که هر عقل سلیمی آن را تأیید می کند.

اما گاهی اوقات عقل، برخی وسوسه ها را تأیید نمی کند. گاهی اوقات برخی وسوسه ها به رغم داشتن لذت آنی و رفاه اقتصادی دنیوی، عذاب وجدان دائم و عذاب آخرتی را به همراه دارد؟ گاهی اوقات برخی وسوسه ها اگرچه به منفعت شخصی است،‌ اما به منفعت جامعه و آیندگان نیست؟

پس تذکر خداوند بر پرهیز از وسوسه های بد و شرور است.

 

2) پرهیز از شدت اختفای وسوسه ها

اگر مفهوم واژه «خنس» و کاربرد صیغه مبالغه آن «خناس» به معنی «بسیار مخفی کار» به خوبی واکاوی شده باشد،‌ متوجه خواهیم شد که به رغم مخفی بودن وسوسه ها،‌ مجدداً‌ خداوند متعال بر این نکته تأکید می کند که اینگونه از وسوسه های شرور،‌ بسیار مخفیانه‌، پنهانی و بدون کوچکترین علائم و نشانه هایی به سراغ انسان آمده و انسان را غافلگیر می کنند.

حتی گاهی اوقات این وسوسه ها به اسم دین و با لباس شرع به زندگی انسان نفوذ کرده و او را از حقیقت دور می سازند. آیا تاکنون با افراد وسواسی در انجام عبادات و مناسک دینی مواجه شده اید که چگونه در قید ظاهر اعمال بوده و باطن و محتوا را فراموش کرده اند؟


گاهی اوقات فرد چنان وسوسه می شود که فقط به باطن و محتوا پرداخته و رعایت ظاهر اعمال را فراموش می کند، همانند کسانی که می گویند: رابطه داشتن با خدا مهم است، چه نماز بخوانیم و چه نخوانیم. دل انسان باید پاک باشد،‌ چه شئونات ظاهری را رعایت کنم و چه نکنیم.!!! یا للعجب از شدت مخفی بودن وسوسه ها!!!


آنچه گستره این وسوسه ها را بیان می کند، توجه به حوزه عملکرد این وسوسه هاست. کاربست عبارت «فی صدور الناس» و عدم بکارگیری عباراتی مانند «فی قلوب الناس، فی نفوس الناس،‌ فی عقول الناس و ...» بیانگر آن است که حوزه عملکرد وسوسه ها در تمام ابعاد وجود انسان اعم از قلب و عقل و نفس و روح و ذهن و ... بوده و می بایست به شدت مواظب افکار،‌ نیّات،‌ اعمال،‌ رفتار و گفتار خود بود.

بنابراین صرف اینکه چیزی به دل انسان الهام شده یا کاری را بر اساس ادلّه عقلی می خواهیم انجام دهیم،‌ تضمین کننده سلامت آن نیست. شاید آن الهام شیطانی باشد، شاید آن ادلّه عقلی بر مبنایی غلط استوار بوده و در محاسبات خود اشتباه کرده باشیم. لذا باز هم باید گفت یاللعجب از گستره وسیع حوزه فعالیت وسوسه ها!!!

 

3) پرهیز از موجودات نامرئی

یکی از مهمترین نکات مطرح شده در آیه پایانی سوره، تقدم واژه جن بر انس و نیز مؤنث آمدن آن است. اگر مفهوم واژه «جن» به معنای مطلق موجودات نامرئی و مخفی به خوبی واکاوی شده باشد، متوجه می شویم در این آیه،‌ منظور فقط شیاطین جن نیست، بلکه بطور کل مجردات جهان هستی (موجودات نامرئی) مدنظر هستند. حال حضور این موجودات چقدر در زندگی انسان دخیل است که خداوند نقش آنان را از نقش دیگر انسانهای مرئی و ظاهری در جامعه بیشتر می داند؟


بی شک پرداختن به این موضوع آنچنان دامنه وسیعی دارد که خود مقاله ای مستقل می طلبد، همانگونه که تاکنون کتب متعددی در این زمینه نگاشته شده اما هنوز مجال تحقیق و پژوهش در این زمینه باقی است. لذا پیشنهاد می شود خوانندگان عزیز حتماً‌ در این زمینه به مطالعه پرداخته و با دنیای دیگری فراتر از آنچه چشمان ظاهربین مان می بیند،‌ آشنا شوند.


فقط به ذکر این نکته اکتفا می کنم،‌ همانگونه که در میان انسانها، سه دسته: بی طرف، خیر خواه و بَد خواه وجود دارد که می بایست از شر انسانهای بَد خواه اولاً به خدا (به عنوان خالق همه جهان هستی و قدرت برتر) و سپس انسان های خیر خواه (به عنوان واسطه فیض و رحمت خدا) پناه ببریم، در میان موجودات نامرئی نیز سه دسته: بی طرف، خیر خواه و بَد خواه وجود دارد که می بایست از شر دسته سوم،‌ اولاً‌ به خدا (به عنوان خالق همه جهان هستی و قدرت برتر) و سپس موجودات نامرئی خیر خواه (به عنوان واسطه فیض و رحمت خدا) پناهنده شویم.

در قرآن کریم از «ملائکه» به عنوان موجودات خیر خواه انسان و از «شیاطین و ابلیس» به عنوان موجودات بد خواه انسان نام برده شده است.

 

نکته مهم:

همانگونه که خداوند در بخش اول سوره با ذکر صفات خود به عنوان کسی که می تواند پاسخگوی همه نیازهای انسان باشد،‌ به طور ضمنی و تلویحی به مسئله نیازهای انسان نیز اشاره کرده بود، در بخش دوم سوره نیز با ذکر یکی از مهمترین نقاط ضعف انسان یعنی «وسوسه پذیری»، بطور ضمنی و تلویحی به مهمترین نقطه قوت انسان یعنی «داشتن اراده و اختیار» اشاره کرده است.

وقتی به کسی هشدار می دهید که مواظب این خطرات باش، یعنی برای وی قدرت تصمیم گیری، داشتن اراده جهت مقابله با خطرات و اختیار در گزینش مسیر را قائل شده اید.

 


منتظر نظرات دوستان هستم

نظرات (۱)

  • سیده زینب حسینی زاده
  • با سلام خدمت استاد گرامی. جالب بود. اما فکر نمی کنید اینگونه تحلیلها قدری سلیقه ای و نسبی می شود؟ مثلا در بحث تقدم جن بر انس، شما به چه علت به دنبال حکمت تقدم میگردید؛حال که در رسالت واو عطف، بیان برتری یکی از طرفین نیست. و در کتبی مثل الفیه ابن مالک بدان اشاره نگشته است؟(حداقل بنده ندیده ام) مگر نه اینکه خدا به لسان قوم فرستاده شده و اشاره ها و تاکیدهای آن باید برای مخاطبان اولیه آن آشکار باشد؟ اگر قرینه ای در این مورد در استعمال عرب دارید، بیان بفرمائید. باتشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">