معرفی روش تحلیل محتوا
وقتی شخصی قطعهای از «متن» را میخواند یا میشنود، نه تنها تلاش میکند معنای واژهها را بفهمد، بلکه درصدد است که مقاصد نویسنده یا سخنگو را نیز استنباط کند. از این روی به «تحلیل» آن متن می پردازد. علت این تحلیل نیز آن است که پارهای از جملهها یا قطعهای از گفتارها را از نظر معنا نمیتوان فهمید، مگر اینکه انسان بداند چه کسی؟ درباره چه چیزی؟ در چه مکانی؟ در چه زمانی؟ برای چه مخاطبی؟ و چرا؟ این مطلب را بیان کرده است.
توجه به این امور که همان فرایند معکوس تکوّن و ایجاد یک متن است، «تحلیل» نامیده می شود که در لایه ها و سطوح مختلفی همچون؛ «تحلیل متن» (Textual Analysis) و «تحلیل محتوا» (Content Analysis) و «تحلیل گفتمان» (Discurs Analysis) تحقق پیدا می کند که هر کدام در حوزه خاصی از علوم کاربرد دارند.
به ادامه مطلب مراجعه شود
وقتی شخصی قطعهای از «متن» را میخواند یا میشنود، نه تنها تلاش میکند معنای واژهها را بفهمد، بلکه درصدد است که مقاصد نویسنده یا سخنگو را نیز استنباط کند. از این روی به «تحلیل» آن متن می پردازد. علت این تحلیل نیز آن است که پارهای از جملهها یا قطعهای از گفتارها را از نظر معنا نمیتوان فهمید، مگر اینکه انسان بداند چه کسی؟ درباره چه چیزی؟ در چه مکانی؟ در چه زمانی؟ برای چه مخاطبی؟ و چرا؟ این مطلب را بیان کرده است.
توجه به این امور که همان فرایند معکوس تکوّن و ایجاد یک متن است، «تحلیل» نامیده می شود که در لایه ها و سطوح مختلفی همچون؛ «تحلیل متن» (Textual Analysis) و «تحلیل محتوا» (Content Analysis) و «تحلیل گفتمان» (Discurs Analysis) تحقق پیدا می کند که هر کدام در حوزه خاصی از علوم کاربرد دارند.
یکی از مهمترین روشهای شناسایی و جمعآوری دادهها (اطلاعات) که با توجه به موضوع، شرایط و هدف هر تحقیقی، کاربردی خاص پیدا می کند، روش بررسی اسناد میباشد که از آن به روش «تحلیل محتوا» تعبیر کرده اند و تلاش دارد از طریق بررسی اسناد مکتوب متنی و غیر متنی، به واکاوی ماهیت متن بپردازد.
کریپندورف در کتاب خود با عنوان «مبانی روش شناسی تحلیل محتوا»، چارچوبی را معرفی میکند که محقق در محدوده آن میتواند به فعالیت بپردازد. این چارچوب دارای سه کارکرد؛ تجویزی، تحلیلی و روش شناختی است. تجویزی به این معنا که باید راهنمای مفهوم سازی و طرح عملیاتی تحلیل محتوا برای هر نوع وضعیتی معین باشد. تحلیلی بودن نیز بدین معناست که باید بتواند بررسی انتقادی نتایج تحلیل دیگران را تسهیل کند. روش شناختی بودن آن نیز بدین معناست که باید به رشد و پیشرفت نظاممند روشهای تحلیل محتوا بینجامد. (کریپندورف، 1378، ص31)
روش «تحلیل محتوا» از ابتدای قرن بیستم به عنوان یک روش کمّی ـ کیفی جای خود را در کار پژوهشگران باز کرد. از جمله اولین کسانی که در این زمینه تحقیقاتی را شروع کردند، «هارولد لاسول» است. او تقریباً از سال 1915م تحلیلهایی از مطبوعات و تبلیغات به عمل میآورد و در سال 1927م «فنون تبلیغات در دنیای جنگ» را منتشر میکند. (باردن، 1374، ص10)
«لورنس باردن» نیز در کتاب خود با عنوان «تحلیل محتوا» اشاره میکند که «تحلیل محتوا در حقیقت فن پژوهش عینی، اصولی و کمی به منظور تفسیر و تحلیل محتوا است و تفکر بنیادی تحلیل محتوا عبارت است از قرار دادن اجزای یک متن (کلمات، جملات، پاراگرافها و مانند آن بر حسب واحدهایی که انتخاب میشوند) در مقولاتی که از پیش تعیین شدهاند» (باردن، 1375، ص29).